به همت انجمن اندیشه ورزان برنا صورت گرفت:

معرفی فرهنگ بومی عسلویه در همایش توسعه پایدار پارس جنوبی

(یکشنبه ۲۰ دی ۱۳۸۸) ۱۷:۲۹

جوانان عسلویه با برپایی غرفه ای در همایش توسعه پایدار، یکپارچه و دانایی محور به معرفی فرهنگ بومی منطقه خود پرداختند.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی منطقه ویژه فعالیت های فرهنگی منطقه عسلویه توسط جوانان این منطقه، در قالب یک تشکل غیر دولتی با عنوان انجمن اندیشه ورزان برنا صورت می گیرد.

بومی بودن جوانان اندیشه ورزان برنا در لحظه اول رویارویی بواسط لهجه عربی آنها قابل تشخیص بود. در گوشه ای از این غرفه نمونه ای کوچک از یک قلعه قدیمی به ارتفاع یک متر به نمایش گذاشته شده بود. قلعه که در زبان مردم بومی منطقه عسلویه آن را (اجلعه) می نامند، محل سکونت حکام، خوانین و فرمانروایان بوده است و از بخش های مختلفی تشکیل شده است.

(دار الحراس) یا سرباز خانه جایی است که در آن سربازان و نگهبانان قلعه سکونت داشتند، (لی وان) سایبانی مقابل اتاق ها برای نشستن و خنک کردن اتاق ها که در بیشتر خانه های جنوب کشور وجود دارد.

(الغرفه) به اتاقی گفته می شود که در طبقه دوم قلعه قرار گرفته و دارای پنجره های متعددی برای خنک شدن است معمولا جایی از منزل ساخته می شود که اطراف آن باز باشد.

اتاقی که زیر الغرفه واقع می شود، به "اجنز" معروف است، اتاقی کوچک که بیشتر بعنوان انبار از آن استفاده می شد.

بادگیر چهار دیواری بلندی است که در بالای ساختمان قرار می گیرد و در فصل گرما بمنظور خنک کردن هوا باد را از جهات مختلف به داخل قلعه هدایت می کند.

معمولا بادگیرها چهار وجهی هستند اما برخی از آنها را حتی دارای هشت وجه می سازند تا از هر جهتی که باد بوزد بتوان آن را به داخل قلعه هدایت کرد. معمولا حوضچه آبی در زیر بادگیر قرار داشت که موجب خنک شدن بادی می شد که از این طریق وارد قلعه می شد.

در برخی قلعه ها نیز پارچه های نخی را در زیر بادگیر نصب می کردند و با خیس کردن آن باد گرمی که از بالا وارد قلعه می شد، خنک می شد.

در وسط حیاط قلعه نیز سکویی معمولا به اندازه وسعت یک اتاق ساخته می شد که در تابستان ها برای شب نشینی یا خوابیدن از آن استفاده می شد. این سکو در زبان محلی مردم عسلویه به "دچه" معروف است.

ماکتی از قلعه "نصوری" که در بندر تاریخی سیراف واقع شده است در غرفه انجمن اندیشه ورزان برنا به نمایش درآمده بود.

چندین وسیله پوششی که بیشتر آنها مربوط به زنان بود نیز در این غرفه به بازدیدکنندگان معرفی می شد. "تلی" وسیله ای است که زنان منطقه عسلویه بوسیله آن روی لباس های خود گل دوزی یا "اخوار" می کنند.

"غشوه" پارچه ای است که دختران و زنان بمنظور پنهان کردن صورت خود از نامحرم روی صورت خود می اندازند و "بطوله" یا برقع، پوششی است که زنان بر صورت خود می نهند تا از دختران تشخیص داده شوند و هرچه سن آنها بالاتر رود، پوشش صورت آنها بیشتر می شود‏.

بطوله توسط نخ های که بنام "شبک بطوله" دور سر زنان بسته می شود، بیشتر دیده می شود که بین این نخ ها و دو طرف بطوله به اندازه یک انگشت طلا بسته می شود که "اشبوگ ذهب" یا "مگاصیر" می گویند.

بیشتر زن های جوان بخصوص تازه عروس ها از این تزیینات استفاده می کنند.

در گذشته دختران بطوله های بلند می پوشیدند که با بطوله زنان فرق داشت و بعد از ازدواج بطوله خود راعوض می کردند.

از نوع بطوله ای که زنان استفاده می کنند می توان محل جغرافیایی زندگی آنها را تشخیص داد.

"مخنک" نوعی روسری است که مانند روسری مدارس دایره ای شکل اما پشت آن بلند است و روی سر و پایین آن گلدوزی شده است و مخصوص دختران است.

در گوشه ای دیگر این غرفه نمادهایی از فرهنگ بومی بخش عسلویه با موضوع عروسی در معرض دید بازدیدکنندگان قرار گرفته بود و جوانان بومی منطقه نیز آداب و رسوم و فرهنگ عروسی، عزاداری و ... را برای آنها بازگو می کردند.

به گفته آنها در گذشته نه چندان دور پدر و مادر بزرگترین نقش را در ازدواج پسر برعهده داشتند. والدین پسر، هر دختری را که می پسندیدند برای وی برمی گزیدند و با جمعی از بزرگان محل به خواستگاری دختر می رفتند.

رضایت والدین دختر از داماد در خانواده عروس کفایت می کرد و دختر تنها از موضوع خواستگاری مطلع می شد و نقش تعیین کننده در قبول ازدواج را والدین او بازی می کردند.

پس از مشخص کردن شبی برای عقد عروس و داماد، روحانی محل که در این منطقه به ملا یا ملاچ معروف است به همراه نزدیکان و خویشاوندان داماد به خانه عروس رفته و صیغه عقد را جاری می کردند.

مهریه عروس در آن زمان بر حسب وضع زندگی مردم و ارزش پول رایج تعیین می شد بطوری که در سالهای خشکسالی برخی مهریه دخترشان را خرما و یا گندم قرار می دادند و برخی نیز قائل به گرفتن مهریه نبودند.

صبح روز بعد از عقد تمامی اهالی روستا بخصوص زنان به خانه داماد می رفتند و با ریختن انواع نقل و نبات بر سر و روی او، انتخاب همسر وی را تبریک می گفتند.

"یبیاب" یا هلهله شادی زنان عسلویه که با صدایی بلند و کشیده سر داده می شود در این روز از خانه داماد به گوش می رسد. هلهله شادی در این خطه از هلهله های عزا که آن را "هلهیل" می نامند و در زمان سوگواری یا در غم از دست دادن عزیزی سر داده می شود، متفاوت است.

مردان روستا نیز با شلیک اسلحه های شکاری خود و تیراندازی هوایی به شادی می پرداختند.

اما سرگرمی و شادی مردم روستا تا چهار یا پنج شب با رقص محلی "ادوره" یا "دواریه" ادامه می یافت که در آن زنان و مردان با تشکیل حلقه ای دایره وار به پایکوبی می پرداختند.

در این رقص که با صدای گوشنواز ساز جنوبی "نی انبان" همراه بود، یک نفر ترانه ای می خواند و بقیه با دست زدن و عقب و جلو رفتن منظم ترجیع بند آن را تکرار می کردند.

در این شب ها میهمانان با انواع غذاها و دسرهای محلی و قهوه پذیرایی می شدند.

در گذشته عروس و داماد حق نداشتند در فاصله بین عقد و عروسی که حداکثر یک ماه به طول می انجامید، یکدیگر را ببینند و با یکدیگر صحبتی داشته باشند.

در این فرصت چند روزه داماد و خانواده اش مشغول تدارک مراسم عروسی و تهیه وسایل عروسی می شدند و عروس هم سعی می کرد کمتر از خانه بیرون برود تا کسی او را نبیند.

از 10 روز قبل از عروسی در خانه داماد مراسم استقبال از عروسی برپا می شد و هر روز نیز مزین به نامی بود.

در دو روز اول که "ایام الطیب" نامیده می شد، زنان برای فراهم کردن جا و وسایل آشپزی به خانه داماد می رفتند.

مردان هم در شب ها که به "لیالی الفلیگ" معروف است، برای شکستن هیزم به خانه داماد می رفتند.

بعد از سه روز مادر و خواهران داماد زنان محل را برای نشان دادن وسایل عروس مانند لباس، طلا و زیورآلات به خانه خود دعوت می کردند.

زنان معمولا عصرها در خانه داماد جمع می شدند و یکی از زنان طایفه داماد به شکلی خاص تمامی وسایل عروس که توسط داماد و خانواده اش تهیه شده بود را به دیگران نشان می داد. او از میان وسایل عروس، شکلاتها را برداشته و به سمت بچه ها می ریخت و آنان نیز لذت می بردند. این روز به "فل الحاضر" معروف بود.

در شب قبل از عروسی زنان روستا جمع می شدند و وسایل عروس را با سردادن ترانه و هلهله به خانه عروس می بردند و خانواده عروس نیز آنها را به زنان طایفه خود نشان می دادند.

در و دیوار خانه داماد در این روزها با پرچمهایی که از بریدن پارچه های رنگی تهیه می شد مزین می شد و شب ها نیز زنها و مردها با رقص دواریه به شادی می پرداختند.

دو شب قبل از شب عروسی که به "لیله شکاک خنادق" معروف بود، جوانان روستا بعد از نماز عشاء جمع می شدند و برای پخت و پز شب و روز عروسی خندق هایی را حفر می کردند و دیگ های بزرگ مسی را روی آنها می گذاشتند.

در این شب که در خانه عروس "لیله الحنا" نام داشت و دختران محل جمع می شدند و با سر دادن ترانه های محلی بر دست و پای عروس حنا می گذاردند.

در آن زمان زنی که او را "المشاطه" یا "دایه" می نامیدند در طول مراسم عروسی خدمتگزاری عروس را برعهده می گرفت و حنابندان عروس را انجام می داد.

یک شب مانده به شب عروسی نیز این مراسم دوباره در خانه عروس تکرار می شد تا قرمزی حنای دست و پای عروس پررنگ تر شود که آن را "حنا المداسیه" می گفتند.

این شب در خانه داماد "لیله الذباح" نام داشت و مردان روستا گوسفندهایی را برای پذیرایی از مردم در روز عروسی سر می بریدند و مقدمات درست کردن ناهار فردا را فراهم می آوردند.

مردمان روستاهای دور و نزدیک به این عروسی دعوت بودند بدون این که برای آنها کارت دعوتی فرستاده شده باشد و این یک سنت بود.

حلیم عربی که از غذا های بسیار خوشمزه و مورد علاقه مردم جنوب به شمار می آید از صبح زود روی خندق ها گذاشته می شد و با همت زنان روستا آبگوشت و پلو نیز تا نزدیکی ظهر آماده می شد.

قبل از صرف ناها جمعی از جوانان دیگ های حلیم را از روی خندق ها برداشته و با استفاده از چوبهای تمیز شده نخل که هر یک یک و نیم متر طول داشت، آنها را به هم می زدند و گوشت ریش ریش شده را به آن می افزودند تا خوب مخلوط شود.

این مراسم که با مشارکت دو و یا سه نفر برای هر دیگ انجام می شد، با نواختن ساز نی انبان همراهی می شد و مردان و زنان با به دست گرفتن دستمالهایی رنگی دور دیگها می چرخیدند، می رقصیدند و ترانه خاص این مراسم به نام "لتات الهریس" را سر می دادند.

سپس بسته به تعداد میهمان ها چند دیگ حلیم را به خانه عروس می بردند و از آنها پذیرایی می کردند.

پس از صرف ناهار زنان و دختران با لباس های رنگی و زیبا و مردان با لباس های نو و روشن خود به خانه داماد می رفتند و مراسم حنابندان داماد را بجای می آوردند.

در این مراسم فرشی زیبا را از دیوار خانه داماد آویزان می کردند و آن را با سجاده، عکسی بزرگ از داماد، پارچه های رنگی و برگ ها و چوب های نخل می آراستند و حجله حنابندان داماد را که "زینت الحنا" نام داشت برپا می کردند.

داماد در این مراسم زیر حجله حنا می نشست، مردم دور او جمع می شدند و با صدای ساز نی انبان به رقص های محلی می پرداختند.

زنان هم با برداشتن سینی حنا و بخور که با پارچه ای سبز پوشیده می شد، به سمت حجله داماد می رفتند و دست و پای داماد و دوستان نزدیک مجرد و هم سن و سال او را حنا می گذاردند.

بخور یا عود، نوعی عطر اصیل و خوشبو به شمار می رود که عربها از آن بجای اسپند استفاده می کنند. دوستان و میهمانان پس از شستن دست و پای داماد، او را به جایی به نام "البدر" می برند.

زنان هم با بر سر گرفتن چمدان لباسهای داماد، پشت سر مردان و با همراهی نوازندگان نی انبان به آنجا می رفتند.

در گذشته مردانی که اسب داشتند با اسب سواری در این مراسم شرکت می کردند و به تیراندازی می پرداختند.

داماد در جایی مشخص می نشست و در حلقه دوستان، آرایشگر روستا سر و صورتش را اصلاح می کرد و سپس لباس دامادی را به تن می کرد.

یکی گلاب را بر مردم می پاشید و دیگری یک سینی بدست می گرفت و با نواختن به پشت آن، به جمع آوری پول برای کمک به داماد می پرداخت.

هر کسی در حد وسع خود پولی را زیر پارچه سبز درون سینی می گذاشت. زنان هم با پاشیدن نقل و نبات روی داماد و سر دادن هلهله (یبیاب) به شادی می پرداختند.

در روستاهای نزدیک دریا، داماد را در این مراسم به ساحل دریا می بردند که به "المایه" معروف بود.

سپس داماد را به خانه خود برمی گرداندند و آماده انجام مراسم شب عروسی می شدند.

در منطقه عسلویه در دوره های مختلف، مراسم شب عروسی متفاوت بوده است بطوری که در دروه ای مردم روستا داماد را طی مراسمی به خانه عروس می بردند و او تا یک هفته در خانه عروس می ماند که این رسم هنوز هم در برخی روستاهای جزیره قشم وجود دارد.

در دوره ای دیگر عروس را بر شتری سوار کرده و به خانه داماد می بردند و در یک دوره هم عروس را پای پیاده به خانه داماد می بردند.

لباس عروس محلی و در شب حنابندان به رنگ سبز و شب عروسی یا "لیله الزفه" به رنگ سفید بود و زن ها او را به هلهله و شادی او را احاطه کرده و به خانه داماد می بردند اما به قدری پوشیده بود که به هیچ عنوان مشخص نمی شد و خوشبختانه این رسم اکنون نیز ادامه دارد.

هنگام ورود عروس به میمنت ورود و برای استقبال از او گوسفندی را سر می بریدند، عروس را به اتاقی می بردند و ساعت 12 شب دایه عروس او را تا حجله همراهی می کرد و دوستان داماد نیز او را به حجله می فرستادند.

پس از انجام مراسم عروسی اگر داماد به خانه عروس رفته باشد، پس از یک هفته، به همراه عروس و خانواده اش به خانه پدری خود برمی گشت اما اگر عروس به خانه داماد رفته باشد، پس از سه روز عروس و داماد از حجله عروسی خارج شده و همراه خانواده داماد و جمعی از اقوام و نزدیکان به دیدن خانواده عروس می رفتند.

اما گذر زمان، دنیای ماشینی و صنعتی و عصر ارتباطات بیشتر این آداب و رسوم را از بین برده است و فرهنگی جدید را جایگزین آنها کرده است.

محدودیتهای دوران نامزدی برداشته شده و به مدت زمان آن افزوده شده است، کارتهای دعوت عروسی به میان آمده و تعداد میهمانان تا حدودی مشخص است.

امروزه در منطقه عسلویه نیز مانند بسیاری از نقاط دیگر کشور، پسر با علاقه و میل شخصی خود به انتخاب دختر مورد علاقه اش می پردازد و با اطمینان خاطر از رضایت دختر، به خواستگاری او می رود و با قبول شرطهای دختر او را به عقد خود در می آورد.

مهریه ها از خرما و گندم به سکه های طلا ارتقا یافته اند، شترها جای خود را به ماشین های مدل روز داده اند، اما برخی رسوم گذشته از جمله استفاده از لباسهای محلی برای عروس و داماد همچنان برجای مانده است.

یکی از سنت های حسنه ای که در میزان مهریه در این منطقه برجای مانده این است که معمولا 15 سکه طلا را بعنوان مهریه عروس مشخص می کنند و هرگز تعداد سکه ها از 19 عدد فراتر نمی رود زیرا اگر بیشتر شود، عروس باید زکات آن را بپردازد.

در گوشه ای دیگر از این غرفه نمونه ای کوچک از یک مسجد در معرض دید بازدیدکنندگان و شرکت کنندگان در نخستین همایش توسعه پایدار، یکپارچه و دانایی محور قرار داشت.

انجمن اندیشه ورزان برنا تنها تشکل غیر دولتی است که در منطقه عسلویه فعالیت دارد و خواستار حمایت شرکت های تابعه وزارت نفت در پارس جنوبی از فرهنگ این منطقه است .

نخستین همایش توسعه پایدار، یکپارچه و دانایی محور منطقه ویژه اقتصادی انرژی پارس از 16 تا 18 دی ماه در عسلویه برپا شد.

گزارش از : سید عباس مدنی
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید